وضوع احیای برجام یا ادامه تحریمها دو سناریو نیست بلکه طیفی از سناریوها است. در یکسوی این طیف، ادامه تحریمها بهصورت کامل و در سوی دیگر آن بازگشت همه جانبه و کامل آمریکا و ایران به برجام و تعهدات برجامی قرار دارد. آنچه به نظر میرسد میتواند اتفاق بیفتد، دو سر این طیف نیست، بلکه سناریویی است که در میان این دو مرز قرار دارد. هر چقدر این سناریو به سمت بازگشت کامل به برجام نزدیکتر باشد، انتظار میرود شرایط اقتصادی کشور بهبود سریعتر و همه جانبهتری را تجربه کند و بالعکس اگر شرایط به سمت ادامه و بقای تحریمها نزدیکتر باشد، طبیعتا این بهبود حداقلی میشود یا حتی میتوان گفت محدود به حوزههای خاص یا بخشهای خاصی از تعاملات اقتصادی و سیاسی ما میشود.
واقعیت این است که شرایط فعلی برای ما بسیار شکنندهتر است تا آمریکا یا دیگر کشورهایی که به نوعی ذینفع برجام تلقی میشوند. در گروه ۱+۵ هم شرایط در این چند سال به دلایل مختلف مانند مذاکرات دوره پیش مساعد و به نفع ما نیست. سوءظن و بدبینی اروپاییها به ما و همینطور ما به آنها، خیلی بیشتر از گذشته شده است و به آمریکا هم همینطور. از دیدگاه من حتی دولت چین با توجه به رشد اقتصادی قابل توجهی که در یک دهه گذشته به دست آورده است و از یک دهه پیش بهعنوان یکی از اعضای ۱+۵ این مذاکرات را دنبال میکردند تاکنون، اولویتهایش هم در منطقه خاورمیانه و هم درباره ایران و همسایهها تغییراتی پیدا کرده است. همانگونه که در راهبرد و پروژههای «یک کمربند یک جاده» یا «جاده ابریشم جدید» مشاهده میشود که نقش ایران در این مدت کمرنگتر شده است. یکی از دلایل این موضوع این است که اقتصاد چین اقتصاد بزرگتری شده است و به آرامش بازار نفت و انرژی نیاز بیشتری دارد؛ بنابراین همه این موضوعات چین را نسبت به ایران محتاطتر کرده و نسبت به اینکه احیانا اتفاقی رخ دهد که منطقه را تا حدی متلاطم کند و در قیمت انرژی تاثیر بگذارد، حساستر از گذشته کرده است و در نتیجه این کشور جانب احتیاط را بیشتر نسبت به ایران اتخاذ میکند.
راجع به روسیه هم به نظر میرسد در حال حاضر در شرایطی قرار دارد که چند معامله بزرگ با آمریکا و اروپا انجام دهد. در این شرایط ایران میتواند بیش از گذشته در یک بده و بستان و تعامل با اروپا و آمریکا نقش ایفا کند. بنابراین میخواهم بگویم متاسفانه ما در زمین مذاکرات در موضع ضعیفتر در مقایسه با سال ۱۳۹۲ قرار داریم و شکنندگی اقتصاد ما و شرایطمان حتی با آن سال قابل مقایسه نیست. میزان کاهش اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی عملا کشور را در شرایطی قرار داده که پذیرش ادامه این چالشها و تنشها را تا حد زیادی غیرقابل قبول کرده است و باور عمومی بر این است که سیاستگذاران دغدغه مردم و معیشت آنها را ندارند، بلکه صرفا نگاهی به رویکردهای فکری خودشان دارند که در این چند دهه دنبال کردهاند و هر زمانی هم که با معیشت مردم منافات داشته است، صرفا با اتکا به مقداری پخش کردن پول نفت توانستهاند ترمیم جزئی به عمل بیاورند که آن هم در شرایط حاضر مطلوب نیست.
در کل بر این باورم، اطاله موضوع برای ما کار را سختتر خواهد کرد. اما اگر کشور و اقتصاد آن هر چه زودتر به یک شرایط نسبی بازگشت به برجام دست یابد، میتواند نقطه نجاتی برای اقتصاد ایران باشد؛ چرا که اگر بازارها از جمله بازار ارز احساسش بر این باشد که یک دوره طولانی مذاکرات بدون هیچ گشایشی در پیش است، باز هم دچار تلاطماتی که در ماههای گذشته تجربه کردیم خواهد شد و این تلاطمات میتواند اثر فزایندهای روی تورم و نرخ بیکاری داشته باشد و نرخ رشد اقتصادی ما را نیز به سمت کمینههای خود پیش ببرد. در این میان این شرایط روندهایی مثل مهاجرت را تشدید میکند یا سرمایهگذاری را کماکان در کشور پایین میکشد و در نهایت نرخ تشکیل سرمایه ثابت همچنان منفی میماند. از سوی دیگر هر چقدر احیای برجام و تعامل با دنیا زمانبر شود، هزینههای تجارت قانونی ما نیز افزایش مییابد و بیشتر روی صادرات ما به ویژه در شرکتهای کوچک و متوسط فشار میآید. همچنین میزان واردات با افزایش بیشتری مواجه میشود و در خط پایان، کسری دولت تشدید و پررنگتر خواهد شد.
ما باید شرایط امروز کشور را با چند سال گذشته مقایسه کنیم. در تمام مولفههایی که گفته شد ما شکنندهتر از سال ۱۳۹۲ هستیم و در شرایط بحرانیتری قرار داریم. بنابراین برای اقتصاد ما بهتر است که روند بازگشت به برجام کوتاهتر شود. اما بدبینیها به این رویکرد در کشور از این رو وجود دارد که میبینیم صدای تندروها در کشور بیشتر و بلندتر از گذشته شده است و آنها حضور گستردهای در مجلس دارند و به احتمال زیاد در دوره آینده انتخاب ریاست جمهوری نیز قوه مجریه را هم به دست خواهند گرفت و این تغییر قدرت به نفع آنها میتواند کار را برای بازگشت به مذاکرات پرچالش تر کند. حتی با فرض اینکه در این چند ماه، گشایشهای نسبی به وجود بیاید؛ مثلا بخشی از داراییهای ما آزاد شود یا چراغ سبزی برای فروش میزانی از نفت به ایران داده شود، اگر که ایران در تعامل با گروه ۱+۵ و به ویژه آمریکا، مسیر مذاکره و توافقات را تا آن زمان هموار نکند، میتوان پیش بینی کرد یا اینگونه انتظار داشت که ما مجددا به ماراتن مذاکراتی بیفتیم که در دوره محمود احمدی نژاد تکرار شد؛ حالا در آن زمان نفتهای ۱۰۰ و ۱۴۰ دلاری میفروختیم، اما در حال حاضر نفت را نمیتوانیم با این قیمتها بفروشیم و حتی اگر هم بفروشیم قیمت آن به حدود ۵۰ دلار رسیده است. این موضوعات همه نشان میدهد چنین ماراتنی در شرایط فعلی کشور و اقتصاد قابل اجرا نیست، چرا که اقتصاد و جامعه تابآوری چنین رفتار و روشهایی را ندارد. بنابراین امیدواریم برخی حساسیتها با دقت و درایت درک شود و همچنین اتفاقات جدی در تعاملات بینالمللی رخ دهد.